((اشهد ان لااله الاّ اللّه وحده لا شریک له واشهد انّ محمّدا عبده و رسوله اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد))
از واجبات نماز تشهد است كه در ركعت دوم و آخر نماز خوانده مى شود. در تشهّد، به يگانگى خداوند و رسالت پيامبرش حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله شهادت و گواهى مى دهيم . گرچه در اذان و اقامه ، بارها به اين دو امر گواهى داده ايم ، امّا آن شهادت بهنگام ورود به نماز بود و اين گواهى بهنگام خروج از نماز.
اين همه تكرار حكيمانه است ، زيرا انسان خيلى زود دچار غفلت و فراموشى مى شود و ولىّ نعمت خود را فراموش مى كند و اين جملات همچون طنابى است كه كشتى انسان را در امواج حوادث حفظ مى كند.
((لا اله الاّ اللّه ))، اولين شعار همه انبياست .
((لا اله الاّ اللّه )) آن گواهى است كه همه صاحبان علم همگام با فرشتگان به آن اقرار دارند: (شَهِدَ اللّهُ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَالْمَلائكَةُ وَ اوُلُوا الْعِلْمِ)(356)
((لا اله الاّ اللّه ))، كلمه اى است كه هر مسلمانى بهنگام تولد در گوش خود مى شنود و بهنگام مرگ با آن تشييع و در قبر به او تلقين مى شود.
((لا اله الاّ اللّه ))، محبوب ترين كلمات در نزد خداوند و سنگين ترين عمل در ميزان است .(357)
((لا اله الاّ اللّه ))، دژ محكم الهى است كه هركس در آن داخل شد از عذاب در امان است . ((كَلِمَةُ لا اِلهَ اِلا الّهُ حِصْنى دَخَلَ حِصْنى اَمِنَ مِنْ عَذابى ))(358)
((لااله الاّ اللّه ))، مرز ميان كفر و اسلام است و هر كافرى با گفتن آن در امان اسلام درمى آيد. پيامبراكرم از مسلمانى كه به گفتنِ ((لا اله الاّ اللّه )) يكى از سربازان دشمن اعتنايى نكرد و او را كشت ، انتقاد كردند و فرمودند: با اظهار اين كلمه هر كسى در امان است ، گرچه ندانيم در بيان آن صادق است يا نه .(359)
((لا اله الاّ اللّه ))، شعار مسلمين بهنگام عبور از صراط قيامت است .(360)
در تاريخ مى خوانيم كه ابوجهل به پيامبر گفت : آيا ما 360 بت را رها كنيم و يك خدا را بپذيريم ؟ ما حاضريم 10 كلمه بگوييم اما اين يك جمله را نگوئيم . ولى پيامبر فرمود: همين جمله است كه شما را به عزت و قدرت مى رساند و شما را بر تمام امّت ها برترى مى دهد.(361)
نگاهى به دعاى عرفه امام حسين عليه السلام و خطبه امام سجاد عليه السلام در شام ، اين حقيقت را بهتر روشن مى كند كه اولياى خدا با تمام وجود اين شهادت را مى دادند و حتى زمين و زمان را بر اين شهادت خود، گواه مى گرفتند.
در تشهد به جمله ((لا اله الاّ اللّه )) اكتفا نمى كنيم بلكه مى گوييم : ((وَحْدَهُ لاشَرى كَ لَه )) يعنى احدى با او شريك نيست ، نه در آفريدن ، نه در اداره كردن و نه در قانونگذارى : ((وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَريك فِى الْمُلْك ))(362)
بندگى خدا بالاترين افتخار براى اولياى خداست : ((كَفى بى عِزّاً اَنْ اَكوُنَ لَك عَبْداً))(363)
بندگى خدا برابر است با آزادگى انسان از همه قيود و وابستگى ها و دلبستگى ها، و لذا چنان قدرتى به انسان مى دهد كه از هيچ ابرقدرتى نمى هراسد. همسر فرعون بخاطر آنكه بنده خدا بود، به چنان عنصر نفوذناپذيرى تبديل شد كه زر و زور فرعونى در او اثر نكرد و با آنكه فرعون ، همه را به بردگى كشيده بود، اما او تنها بنده خدا بود و كارش بجائى رسيد كه الگوى همه مردان و زنان مؤ من تاريخ گشت :
(ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنوُا امْرَاءَةَ فِرْعَوْن )(364)
به هرحال شهادت به عبوديتِ پيامبر، مقدم بر شهادت به رسالت آن حضرت است و اين خود درسها و پيامها دارد. ((اشهد انّ محمّدا عبده و رسوله ))
شهادت به رسالت ، به معناى نفى تمام مكاتب بشرى است . به معناى قبول جاودانگى و جهانى بودن رسالت خاتم پيامبران است . به معناى نفى همه از طاغوت هاست .
شهادت به رسالت حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله ، پيمانى است كه خداوند از همه پيامبران گرفته است كه اگر رسالت او را نمى پذيرفتند به نبوّت نمى رسيدند.(365) بنابراين تنها من نيستم كه مى گويم : ((اشهد ان محمداً عبده و رسوله )) بلكه همه انبيا به آن قرار دارند.
آنچه كه امروزه اكثر خداپرستان را گرفتار كرده آن است كه به زبان ((لااله الاّ اللّه )) مى گويند، اما در عمل به سراغ غير او مى روند و عزت و قدرت را در جايى ديگر جستجو مى كنند. از غير او اطاعت مى كنند و به غير او عشق مى ورزند.
راستى كه شرك ، ظلم بزرگى به خود و بى ادبى به ذات مقدس اوست . (اِنَّ الشِّرك لَظُلْمٌ عَظيمٌ)(366) زيرا شريك داشتن نشانه ضعف و عجز و ناتوانى در انجام كارها و وجود شبيه و نظير است كه اينها در مورد خداوند معنى ندارد.
((وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدَهُ وَ رَسُولُه )) و گواهى مى دهم كه محمّد بنده و رسول اوست .
بندگى بالاترين مقام انبيا، بلكه مقدمه مقام رسالت و نبوّت است : ((عَبْدُهُ وَ رَسوُلُه ))
عبوديت است كه پيامبر را به معراج مى برد: (سُبْحانَ الَّذى اَسْرى بِعَبْدِهِ)(367) و وحى آسمانى را بر او نازل مى كند: (نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا)(368)
خداوند نيز پيامبرانش را به بندگى خود ستايش مى كند، در مورد حضرت نوح عليه السلام مى فرمايد: (اِنَّهُ كانَ عَبْداً شَكُوراً)(369) و درباره حضرت داود عليه السلام (نِعْمَ الْعَبْدُ)(370)
يكى از تفاوت هاى انبيا با نوابغ و مخترعين آنست كه آنها نبوغ و خلاقيت خود را در اثر تيزهوشى و پشتكار و تمرين بدست آورده اند، امّا انبيا معجزات خود را در اثر بندگى خدا و در سايه لطف خدا پيدا كرده اند و بندگى منشاء همه مقامات انبياست .
اقرار به عبوديّت پيامبران ، ما را از هرگونه غلوّ و افراط و زياده روى در مورد مقامات اولياى خدا بازمى دارد، تا بدانيم پيامبر هم كه برترين فرد خلق است ، بنده خداست .
ناگفته پيداست اين شهادت بايد از روى صدق و حقيقت باشد وگرنه منافقين هم در نزد پيامبر شهادت به رسالت مى دادند و قرآن مى فرمايد: خداوند شهادت مى دهد كه تو رسول او هستى ، اما منافقان دروغ مى گويند، زيرا گواهى آنان صادقانه نيست .(371)
بدنبال شهادت به توحيد و رسالت ، بر محمّد و آل او صلوات مى فرستيم .
صلوات ، نشانه محبّت ، مؤ دّت و وفادارى به خاندان پيامبر گرامى اسلام است ، كه قرآن آنرا اجر رسالت پيامبر دانسته است .(372)
صلوات ، صيقل دهنده روح زنگار گرفته انسان است (373) و نفاق را از بين مى برد.(374) صلوات ، عاملى براى محو گناهان (375)، وسيله اى براى گشايش درهاى آسمان (376)، سبب استفغار و دعاى فرشتگان در حق انسان (377)، وسيله اى براى تقرّب به پيامبر در قيامت و دريافت شفاعت اوست .(378) خوش عاقبت كسى است كه آخرين كلامش در دنيا صلوات باشد.(379)
خداوند ابتدا خود بر پيامبر صلوات مى فرستد و سپس به ما دستور صلوات مى دهد: (اِنَّ اللّهُ وَ مَلائكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلىَ النَّبِى يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً)(380) يعنى همانا خداوند و فرشتگان بر محمّد صلوات مى فرستند، اى كسانى كه ايمان آورده ايد شما نيز بر او صلوات و سلام بفرستيد و تسليم محض او باشيد.
از اين آيه و روايات ذيل آن نكاتى در مورد صلوات بدست مى آيد:
الف : صلوات ، احترام زبانى است ولى مهم تر از آن اطاعت عملى است كه جمله ((سَلِّمُوا تَسْليماً)) به آن اشاره دارد.
ب : صلواتِ خدا و فرشتگان دائمى است : ((يُصَلُّون ))
ج : صلواتِ خداوند كرامت و صلوات فرشتگان رحمت و صلوات مردم دعاست .
د: در روايات آمده : خداوند به حضرت موسى خطاب كرد بر محمّد و آل او صلوات فرست ، زيرا كه من و فرشتگانم بر او صلوات مى فرستيم .(381)
ه: رسول خدا فرمود: ياد خدا عبادت است و ياد من نيز عبادت است ، چنانكه ياد جانشين من على بن ابيطالب عليهما السلام نيز عبادت است .(382)
و: در روايات آمده : براى استجابت دعا قبل از دعا صلوات بفرستيد.(383) نه تنها گفتن صلوات بهنگام شنيدن نام آن حضرت بلكه نوشتن آن ، بدنبال نام آن حضرت ثواب دارد و پيامبر مى فرمود: كسى كه در كتاب خود بر من صلوات بفرستد، تا زمانى كه نام من در اين كتاب است فرشتگان براى او استغفار مى كنند.(384)
در كتب اصلى اهل سنت از پيامبراكرم صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است كه بهنگام صلوات ، حتماً نام آل محمّد را در كنار پيامبر بياوريد وگرنه صلوات شما ابتر و ناقص است .(385)
در تفسير در المنثور از كتاب هاى صحيح بخارى و مسلم و ابى داود و ترمذى و نسائى و ابن ماجه كه از مهم ترين كتب اهل تسنن است نقل شده است ، كه شخصى به پيامبراكرم گفت : ما مى دانيم چگونه بر تو سلام كنيم ، امّا صلوات بر تو چگونه است ؟
پيامبر فرمودند: چنين بگوئيد: ((اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ عَلى آلِ مُحَمَّدَ كَما صَلَّيْتَ عَلى اِبْراهيم وَ آلِ اِبْراهيم اِنَّك حَميدٌ مَجيدٌ))(386)
شافعى امام مذهب شافعيان اين مطلب را به شعر درآورده و مى گويد:
يا اَهْلَ بَيْتِ رَسُولِ اللّهِ حُبُّكُمُ
فَرْضٌ مِنَ اللّهِ فِى الْقُرآنِ اَنْزَلَه
كَفاكُمْ مِنْ عَظيمِ الْقَدْرِ اَنَّكُم
مَنْ لَمْ يُصَلِّ عَلَيْكُمْ فَلا صَلوةَ لَه (387)
اى اهل بيت پيامبر! كه محبت شما از طرف خداوند در قرآن آمده است ، در بزرگى شما همين بس كه هركس در نماز بر شما صلوات نفرستد نمازش باطل است .
آرى ياد آل محمّد در هر نماز، رمز آن است كه بايد پس از پيامبر به سراغ اهل بيت او برويم نه ديگران . وگرنه بردن نام كسانى كه نياز به تداوم راهشان نيست آنهم در هر نماز، كارى لغو مى شود.
شخصى خود را به كعبه چسبانده بود و صلوات مى فرستاد، اما نام آل محمّد را نمى برد، امام صادق عليه السلام فرمود: اين ظلم به ماست .(388)
پيامبر خدا فرمود: كسانى كه آل مرا از صلوات محروم كنند در قيامت از بهشت بوئى نمى برند.(389) چنانكه جلساتى كه نام خدا و ياد پيامبر و آل او در آن نباشد، موجب حسرت در قيامت خواهد بود.(390)
جالب آنكه در روايات آمده است : هرگاه نام پيامبرى از پيامبران خدا برده شد، ابتدا بر محمّد و آل او صلوات بفرستيد و سپس بر آن پيامبر درود و ثنا بفرستيد.(391)
پيامبر خدا فرمود: بخيل واقعى كسى است كه نام مرا بشنود اما بر من صلوات نفرستد. او جفاكارترين و بى وفاترين مردم است .(392)
پس از ذكر صلوات ، سه سلام مى دهيم : يكى به رسول خدا، يكى به اولياى خدا و يكى به مؤ منان و همكيشان خود.
خداوند در آيه (يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً) بدنبال صلوات ، دستور سلام بر پيامبر مى دهد، لذا در نماز پس از صلوات بر آن حضرت ، بر او سلام مى دهيم : ((اَلسَّلامُ عَلَيْك اَيُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُه ))
با تكبيرة الاحرام از خلق بريديم و به خالق پيوستيم . در پايان نماز نيز ابتدا به گل سرسبد هستى ، يعنى پيامبراكرم صلّى اللّه عليه و آله سلام مى كنيم . سپس به بندگان صالح خدا سلام مى كنيم :
((اَلسَّلامُ عَلَيْنا وَ عَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحينَ)) شامل همه انبيا و اوصياى گذشته و امامان معصوم مى شود.
خداوند نيز خود بر پيامبرانش سلام و درود مى فرستد: (سلام على المرسلين )(393)، (سلام على نوح )(394)، (سلام على ابراهيم )(395)، (سلام على موسى و هارون )(396)
با اسلام خود را با بندگان صالح خدا پيوند مى دهيم . پيوند و رابطه اى فراتر از مرزهاى زمان و مكان ، با همه پاكان و صالحان در طول تاريخ در همه عصرها و نسلها.
آنگاه به مؤ منانِ همراه و همكيش خود در زمان حاضر مى رسيم ، به آنان كه در جماعت مسلمين شركت كرده اند و با ما در يك صف واحد قرار گرفته اند. به آنان و فرشتگان حاضر در جمع مسلمين و دو فرشته ماءمور خود سلام مى كنيم : ((اَلسَّلامُ عَليْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُه ))
نماز را با نام خدا آغاز كرديم و با سلام به خلق خدا پايان مى بريم .
در اين سلام ها، سلسله مراتب مراعات شده است ، ابتدا رسول خدا، بدنبال او انبيا و اوليا و صالحان و پس از آنها مؤ منان و پيروان .
سلام ،نامى از نام هاى خداست
سلام ،تحيّت اهل بهشت به يكديگر است .
سلام ،تحيت فرشتگان بهنگام ورود به بهشت است .
سلام ،پيام پروردگار رحيم است .
سلام ،پذيرايى شب قدر است .
سلام ،اولين حق هر مسلمان بر ديگرى است .
سلام ،كليد شروع هر كلام و نوشته اى است .
سلام ،امان نامه از هرگونه ترس و شرّى است .
سلام ،ساده ترين عمل نيك است .
سلام ،نشانه تواضع و فروتنى است .
سلام ،عامل محبت والفت است .
سلام ،اظهار صلح و مسالمت است .
سلام ،اولين تحفه و هديه دو انسان است .
سلام ،آرزوى سلامتى براى بندگان خداست .
سلام ،دعوت به صلح جهانى است .
سلام ،اميددهنده و نشاطآور است .
سلام ،برطرف كننده كدورتهاى گذشته است .
سلام ،اعلام حضور و اجازه براى ورود است .
سلام ،بهترين كلام بهنگام ورود و خروج است .
سلام ،كلامى است در زبان سبك ، اما در ميزان سنگين .
سلام ،راهگشاى مصلحان براى اصلاح جامعه است .
سلام ،كلامى است كه مخاطبش مردگان و زندگانند.
سلام ،عامل تعظيم و تكريم است .
سلام ،سبب جلب رضاى خدا و غضب شيطان است .
سلام ،وسيله ادخال سرور در قلوب است .
سلام ،كفّاره گناهان و رشددهنده حسنات است .
سلام ،پيام آور انس و دوستى است .
سلام ،عامل تكبرزدايى و خودخواهى است .
سلام ،ادب الهى است .
سلام ،استقبال از هر خير و خوبى است .
سلام ،كمالى كه ترك آن نشانه بخل و تكبر و انزوا و قهر و قطع رحم است .
سلام ، ابر رحمتى است كه بر سر مردم مى افكنيم و لذا مى گوييم : ((اَلسَّلامُ عَلَيْكُم )) نه ((اَلسَّلامُ لَكُم )). پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى فرمود: من تا آخر عمر سلام كردن بر كودكان را ترك نمى كنم .(397) گرچه سلام كردن مستحب است و پاسخ آن واجب ، اما پاداش كسى كه ابتدا به سلام كند دهها برابر جواب دهنده است .
در روايات مى خوانيم سواره بر پياده ، ايستاده بر نشسته و وارد بر حاضرين مجلس سلام كند.(398) و قرآن مى فرمايد: هرگاه مورد تحيت قرار گرفتيد، پاسخى گرم تر بدهيد: (اِذا حُييِّتُمْ بِتَحيَّةٍ فَحَيُّوا بِاَحْسَنَ مِنْها)(399)
والسلام عليكم و رحمة اله و بركاته
پی نوشتها
356-سوره آل عمران ، آيه 18.
357-بحار، ج 93، باب التهليل و فضله .
358-بحار، ج 3، ص 13.
359-اشاره به ، آيه : (ولا تقولوا لمن القى اليكم السّلام لست مؤمناً). سوره نساء، آيه 94.
360-جامع الاحاديث ، ج 1، ص 188.
361-فرازهايى از تاريخ اسلام ، ص 111.
362-سوره اسراء، آيه 111.
363-بحار، ج 77، ص 402.
364-سوره تحريم ، آيه 11.
365-سوره آل عمران ، آيه 81.
366-سوره لقمان ، آيه 13.
367-سوره اسراء، آيه 1.
368-سوره بقره ، آيه 23.
369-سوره اسراء، آيه 3.
370-سوره ، ص ، آيه 30.
371-سوره منافقون ، آيه 1.
372-سوره شورى ، آيه 23.
373-وسائل ، ج 4، ص 1216.
374-كافى ، ج 2، ص 492.
375-بحار، ج 94، ص 54.
376-وسائل ، ج 4، ص 1220
377-مرآة العقول ، ج 12، ص 109.
378-بحار، ج 94، ص 63.
379-وسائل ، ج 4، ص 1216.
380-سوره احزاب ، آيه 55.
381-تفسير نورالثقلين ، ج 4، ص 305.
382-بحار، ج 94، ص 69.
383- بحار ج 94 ص 64.
384-بحار، ج 94، ص 71.
385-به نقل از تفسير نمونه ، ج 17، ص 420.
386-به نقل از تفسيرالميزان ، ج 16، ص 365، صحيح بخارى ، ج 6، ص 151.
387-الغدير.
388-وسائل ، ج 4، ص 1218.
389-وسائل ، ج 4، ص 1219.
390-كافى ، ج 2، ص 497.
391-بحار، ج 94، ص 48.
392-وسائل ، ج 4، ص 1220.
393-سوره صافات ، آيه 181.
394-سوره صافات ، آيه 79.
395-سوره صافات ، آيه 109
396-سوره صافات ، آيه 120.
397-بحار، ج 16، ص 98.
398-بحار، ج 84، ص 277.
399-سوره نساء، آيه 81.